صبغه الهی«صبغه الهی» داشتن به معنای داشتن رنگ اخلاص و بندگي و عبودیت است. ۱ - معنای لغوی«صبغ» در اصل به معنای فرورفتن در چیزی است که موجب تغییر در حالت و دگرگونی آن شیء میشود؛ خواه ظاهری باشد، خواه معنوی؛ ظاهری مثل فروبردن لباس در شیء مایع و فروبردن دست در آب و معنوی مثل فرورفتن در دین و علم. [۲]
مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلماتالقرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۶، ص۱۸۷.
در اصطلاح اهل لغت «صَبغ» به معنای رنگ کردن یا رنگ شده، همچنین به معنای شستشو نیز آمده و «صِبغ»به معنای طعم دهنده غذا یا نان خورش گفته شده است.اما «صِبغه» که مصدر نوعی است، در اصطلاح قرآنی دو معنا برای آن بیان شده: ۱. نوعی رنگآمیزی که دگرگونی و تحول به وجود میآورد. [۶]
جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم –تفسیر قرآن کریم- قم، اسراء، ۱۳۸۴ش، چاپ اول، ج۷، ص۲۴۹ و طیب، سید عبدالحسین؛ اطیبالبیان فی تفسیرالقرآن، تهران، اسلام، ۱۳۷۸ش، چاپ دوم، ج۲، ص۲۱۸.
۲. نوعی از فرورفتن در دریای رحمت الهی که موجب دگرگونی در وجود انسان میشود؛ به عبارتی فرورفتن معنوی و روحانی در دریای رحمت بیکران خدای تبارک و حصول دگرگونی روحانی و انتقال از عالم ماده به صراط حق و نور که در نتیجه این تحول، مرحله عبودیت تامه تحقق مییابد و بندگان خدا، خود را از پلیدیهای کفر، نفاق و دشمنی شستشو میدهند، نه اینکه تطهیر از امور دیگری مثل غسل تعمید نصاری باشد. [۷]
التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۶، ص۱۸۷ و ۱۸۸.
ماده «صبغ» سه بار در قرآن به کار رفته است: یک مرتبه به صورت اسم (صِبغٍ) و دو مرتبه به صورت مصدر نوعی (صِبغَة). ۲ - صبغه خدایی در آیینه قرآنخدای تبارک در کلام نورانی خود به دنبال دعوت تمام ادیان به پیروی از آیین انبیاء الهی و برنامههای آنها، خطاب به اهل کتاب میفرماید:«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً...»«رنگ خدایی (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟!...» الف. خطاب آیه به اهل کتاب (یهود و نصاری) است؛ وجهش این است که نصاری فرزندان خویش را به عنوان غسل تعمید در آبی رنگین و مخصوص شستشو میدادند و با این طریق نوزاد را تطهیر مینمودند؛ لذا تعبیر به «صبغه» شده تا اشاره به این نکته بکند که رنگآمیزی خدایی که همان فطرت پاک انسانهاست، تطهیر بندگان الهی است، نه آن طهارتی که اهل کتاب گمان میکردند. ب. عامل در «صبغه» که منصوب است، سه چیز بیان شده است: ۱. بدل تفسیری «ملة ابراهیم» در آیه ۱۳۵؛ یعنی «بل إتبعوا ملة ابراهیم حنیفاً»؛اما به دلیل معترضه بودن دو آیه بین این آیات(۱۳۵ و ۱۳۸) عطف ممکن نیست. [۱۴]
تفسیر تسنیم، ج۷، ص۲۵۰.
۲. عامل نصب «أمنا» باشد که به نحو تأکید متعلق آن قرار بگیرد؛ به عبارتی مصدر مؤکد برای فعل مقدر باشد(صبغنا الله صبغة) [۱۶]
سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۶ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۵۵، مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج۲، ص۲۰۴.
.۳. «صبغة الله» مثل «فطرت الله»منصوب به إغراء باشد (آگاه ساختن مخاطب به امری پسندیده تا ملازم آن شود)؛ به این معنا که از صبغه الهی پیروی کنید و ملزم شوید که همان رنگ خدایی را به خود بگیرید. [۱۸]
تفسیر تسنیم، ج۷، ص۲۵۰.
ج. اضافه «صبغه» به «الله» یا «لامیه» است به معنای تحولی معنوی و روحانی از جانب مومنان برای خدا و یا به معنای «مِن» است؛ یعنی رنگ آمیزی معنوی از جانب خداوند نسبت به مؤمنان که سیاق آیات این معنا را اقتضاء میکند [۱۹]
تفسیر تسنیم، ج۷، ص۲۵۲.
؛یعنی فعل بر فاعل خود اضافه شده و «مِن» نشویّه در تقدیر است؛ مثل: خلقالله، روحالله، فطرتالله، کلمةالله و... که «صبغه» همانند سایر مخلوقات از ناحیه خدای تبارک نشأت گرفته است؛ [۲۰]
صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج۲، ص۱۷۰.
چون ارسال رسل و انزال کتب، رنگ آمیزی ویژهای است از جانب خداوند که موجب تحول جامعه به سوی سعادت میشود تا اینکه عبودیت تامه تحقق یابد. [۲۱]
تفسیر تسنیم، ج۷، ص۲۵۲.
البته مراد از رنگ، رنگ طبیعی مادی نیست؛ زیرا همه رنگهای عالمِ طبیعت و ماده، آفریده و آیت خداست که قدرت خداوند را در تعدد، تنوع و عدم تشابه رنگها نشان میدهد و از این جهت که تمام رنگها منتسب به خدای سبحان هستند، تفاوتی بین آنها نیست. [۲۲]
تفسیر تسنیم، ج۷، ص۲۵۲.
د. در معنای مفهومی صبغه الهی چندین معنا از زبان مفسران بیان شده است: فطرت خدا [۲۴]
بیضاوی، عبدالله بن عمر؛ أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: محمد عبدالرحمان المرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق، چاپ اول، ج۱، ص۱۰۹.
،دین خدا [۲۶]
اندلسی ابوحیان، محمد بن یوسف؛ البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل، بیروت دارالفکر، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۵۵، سید رضی ابوالحسن، محمد بن حسین؛ تلخیص البیان عن مجازات القرآن، بی¬تا، ص۱۱۸، ابو عبیده، معمر بن مثنی؛ مجازالقرآن، تحقیق: محمدفؤاد سزگین، قاهره، الخانجی، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۵۹ و شیبانی، محمد بن حسن؛ نهج البیان عن کشف معانی القرآن، تحقیق: حسین درگاهی، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، ۱۴۱۳ق، چاپ اول، ج۱، ص۲۱۸.
،تطهیر خدا [۲۷]
قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش، چاپ اول، ج۲، ص۱۶۴.
و... که همه به دین اسلام و فطرت توحیدی تفسیر کردهاند.به اعتقاد امام خمینی غایت سیر اهل الله آن است که طبیعت و ملک بدن را منصبغ به صبغة الله کنند. به باور امام خمینی انسان گناهکار بر اثر دوری از حق و کثرت معصیت آنچنان در تاریکی و نادانی فرومیرود که نیاز به وسوسه شیطان ندارد، خود به رنگ شیطان در میآید. به اعتقاد امام خمینی صبغه الهی در مقابل صبغه شیطان است زیرا کسی که دنبال هوای نفس میرود و از شیطان متابعت میکند بهتدریج به صبغه او در میآید. امام خمینی صبغه الهی را با توجه به درجات خوف مورد بررسی قرار میدهد. در مرحله نخست خوف از عقاب و عذاب است، پس از آن مرحله، نوبت به خوف از عتاب میرسد و در مرحله سوم خوف از احتجاب وجود پردههایی از نفسانیت است و مرحله آخر که انسان را نگران میکند خوف از وجود انانیت و حبّ ذات است که پس از پاک شدن از همه آنها، متصف به رنگ خدایی میشود. به اعتقاد امام خمینی خوف اولیای الهی آنها را از رنگ انیت و انانیت پاک و پاکیزه و منصبغ به صبغة الله میکند «و من احسن من الله صبغه» از این روی اینها جلوههای جمال و جلالی است که بر قلوب صاف تجلی میکند. [۳۰]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۲۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
به اعتقاد امام خمینی از جمله عوامل رنگ خدایی عفت است، کسی که عفت نداشته باشد شیعه واقعی نیست. زیرا تبعیت نفس بهیمی میکند و متحرک به حرکت حیوانی است و از حومه تبعیت عقلانی خارج شده تا جایی که حیوان بهیمی میشود درحالیکه شیعه واقعی صبغة الله و رنگآمیزی الهی دارد و از زنگار شهوت و غضب و شیطنت پاکیزه و طاهر است. [۳۱]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۹۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
به اعتقاد امام خمینی حصول حقیقت توحید به رنگ خدایی درآمدن است از این روی جمیع علوم شرعی مقدمه معرفت الله و حصول حقیقت توحید است در قلب که آن صبغة الله است. [۳۲]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۹-۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
۳ - بهترین و نیکوترین صبغهجمله شریفه «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» در آیه کریمه، به منزله تعلیل برای «صبغة الله» است؛ یعنی چون خدا بهترین رنگ کننده و رنگ الهی بهترین صبغه است، ما نیز این رنگ را به خود گرفتهایم؛ نتیجه کلام اینکه تنها او را پرستش میکنیم، نه اینکه پیرو شیطان، هوای نفس [۳۳]
أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۱۹.
و پیرو آباء و اجداد خود باشیم. [۳۴]
التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷۵.
اینکه خداوند صبغه را به خود نسبت داده و نیکوترین صبغه خوانده است، چون هر چه اطلاق شیء به آن صادق باشد، مخلوق خداستو آفرینش خدای سبحان نیکوست؛بنابراین زیباتر از نظام هستی که آفرینش خداست، محال است و منظور از زیبایی، جمال حسی نیست؛ بلکه مقصود حسن وجودی از یک سو و حسن اخلاقی، فقهی و حقوقی از سوی دیگر است که حسن وجودی پشتوانهی این حسن اخلاقی است؛ لذا خداوند در خلقت أحسن الخالقین استو در گزینش دین أحسن دین است که اسلام باشد،پس مقصود از «احسن» تعیین است نه تفضیل؛ زیرا اسلام حق است و کسی که غیر از اسلام، دین دیگری را انتخاب کند، باطل است و از او پذیرفته نمیشود.پس تنها صبغه حَق، صِدق و حُسن همان صبغه الهی است و استفهام در آیه، معنای انکار را به همراه دارد. [۴۱]
تفسیر تسنیم، ج۷، ص۲۵۳ و ۲۵۴.
خدای سبحان در فراز آخر آیه شریفه میفرماید: «...وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»«...و ما تنها او را عبادت میکنیم.» این جمله حالیه همانند بیان علتی برای جمله قبلی استو جملاتی در همین قالب و ساختار، از زبان پیروان راستین ملت ابراهیم، دوام اسلام ناب، استمرار عبادت و ثبات خلوص است که همواره از هویت ایمانی آنها این پذیرش ملکوتی شنیده میشود [۴۴]
تفسیر تسنیم، ج۷، ص۲۵۵.
؛ همچنین تعریضی بر نصاری است که مومنان حقیقی در عبودیت خود، غیر خدا را بر خدای سبحان شریک قرار نمیدهند. [۴۶]
آلاءالرحمان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۲۱.
۴ - صبغه الهی و ولایتاینکه در روایات اهل بیت عصمت و طهارت [۴۷]
کلینی، محمدبن یعقوب؛ کافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵ش، چاپ چهارم، ج۱، ص۳۵۰ و ج۲، ص۱۲ و بحرانی، سیدهاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق، چاپ اول، ج۱، ص۳۲۸.
«صبغة الله» به اسلام یا به ولایت ائمه اطهار: معنا شده، اولاً ظهور سیاق آیه همان اسلام است و ولایت اشاره به معنای باطنی آیه هستثانیاً بین این دو معنا تعارضی نیست؛ زیرا ولایت، حقیقت و باطن اسلام است؛ از سویی اشاره به مهمترین عنصر اسلام دارد که حِصن و قلعهی توحید مشروط به ولایت است [۴۹]
تفسیر تسنیم، ج۷، ص۲۵۶ و شیخ صدوق ابوجعفر، محمدبن علی بن بابویه؛ عیون أخبارالرضا(ع)، انتشارات جهان، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۳۵.
؛ثالثاً طبق اخبار وارده از ائمه اطهار اسلام بدون ولایت تحققپذیر نیست. [۵۰]
قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش، چاپ اول، ج۲، ص۱۷۰.
۵ - پانویس
۶ - منبع• سایت پژوهه • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |